اقامتگاه بوم گردی جاده ابریشم
خاطره ی یک شب اقامت در اقامتگاه بوم گردی جاده ابریشم: خانواده ی ما تشکیل شده از پدر، مادر، من و برادرم احسان. من و احسان به فاصله ی دو سال از هم به دنیا اومدیم وخب مثل هر خواهر و برادر دیگه ای باهم بگو و مگو و کل کل های خودمون رو داریم. کوچیک تر که بودیم خونه ی مامان بزرگ وپدر بزرگ از سرو صدا وریخت و پاش ما و نوه ها در امان نبود! بزرگ تر که شدیم خونه ها کوچیکتر شد و آپارتمان های نقلی جای خونه های حیاط دار با صفا رو گرفت، حتی پدر بزرگ و مادربزرگ ام اون خونه ی حیاط دار که حوض وسط اش تابستون ها از هندونه و خربزه پر می شد و فواره اش برای ما عالمی داشت رو فروختن و صاحب یکی از خونه های قوطی کبریتی بالا شهر شدن.