معرفی امام رضا (علیه السلام)
ولادت باسعادت علی بن موسی الرضا (ع)
نام، کنیه و القاب امام رضا (ع)
پدر و مادر بزرگوار امام رضا (ع)
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
تاریخ درباره زندگی اهل بیت علیه السلام در کودکی و جوانی تا حد بسیاری سکوت کرده است؛ چراکه حکومت های وقت به دلیل های مختلف علاقه ای به شناخته شدن این بزرگواران نداشتند. این امر سبب شده است که نسل های آینده از اطلاعات مربوط به زندگی اهل بیت علیهم السلام، قبل از امامت و چه بسا بعد از امامت، تاحد زیادی محروم بمانند.
آنچه در تاریخ آمده، این است که حضرت رضا در کودکی به شدت مورد توجه پدر گرامی خویش بوده اند.
در دوران جوانی، در مدینه به علم و تقوا مشهور بودند. فقیهان به دیدار ایشان می آمدند؛ سؤال می پرسیدند و جواب می گرفتند. در این زمینه، ذهبی یکی از علمای عامه می گوید: «حضرت رضا در ایام مالک بن انس، یکی از فقهای اربعه اهل سنت، در حالی که جوان بود، فتوا می داد.»
در میان مورخان و محدثان درباره تعداد فرزندان امام رضا اختلاف است. بسیاری امام جواد را تنها فرزند ایشان می دانند؛ همانند شیخ مفید و ابن شهرآشوب؛ ولی برخی فرزندان دیگری نیز برای حضرت برشمرده اند؛ از جمله دختری به نام فاطمه.
در مجموع، روایات معتبری داریم که تک فرزندی امام جواد را تأیید می کند؛ مانند اینکه مردی به نام حنان بن سدير به امام رضا عرض کرد:
آیا می شود امام، بدون فرزند و جانشین باشد؟ حضرت فرمودند: «نه، بدان که مرا جز یک فرزند نخواهد بود؛ ولى خداوند به او فرزندان فراوانی عطا می کند.»
بسیار شنیده اید که امام رضا را امام غریب خطاب می کنند. این تعبیر، برگرفته از روایاتی است که در این زمینه به ما رسیده است. از جمله، شیخ صدوق روایت کرده است که مردی از صالحان، پیامبر را در خواب دید و عرض کرد: «ای رسول خدا، کدام یک از فرزندان شما را زیارت کنم؟» پیامبر فرمودند: «برخی از فرزندانم نزد من می آیند؛ در حالی که مسموم هستند و برخی در حالی که کشته شده اند.»
عرض کرد: با این همه پراکندگی مکان های ایشان، من کدام یک را زیارت کنم؟
پیامبر فرمودند: «آن که به تو نزدیک تر است و در سرزمین غربت مدفون است.» گفت: «رضا را می گویید؟» پیامبر فرمودند: «بگو: صلی الله عليه، بگو: صلی الله علیه، بگو: صلی الله علیه.»
سیره عبادی امام رضا (علیه السلام)

توجه به عبادت ها و اذکار و ادعیه ویژه در شبانه روز، یکی از برنامه های اهل بیت بوده است که با وجود مراجعه مردم و تدریس و فعالیت های گوناگون هرگز از آن غافل نبوده اند؛ این، درس بزرگی برای پیروان ایشان است.
اینک به پاره ای از سیره عبادی امام رضا می پردازیم:
- بعد از نماز صبح به سجده می رفتند و تا طلوع آفتاب در سجده بودند؛
- وقتی که فرصت و فراغتی بود، در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواندند؛
- بعد از نماز همواره سجدۂ شکر به جا می آوردند؛
- چنان با قرآن مأنوس بودند که همه سخن و پاسخ و مثال های ایشان قرآنی بود؛
- در هر سه روز، یک ختم قرآن می کردند و می فرمودند: «اگر بخواهم، در کمتر از این ختم می کنم؛ ولی به هر آیه ای که می رسم تأمل می کنم که در کجا و چه زمانی نازل شده است»؛
- خواب ایشان در شب اندک بود و بیشتر شب ها را شب زنده داری می کردند؛
- بسیار روزه می گرفتند و روزه سه روز در هر ماه را ترک نمی کردند؛ دعا همواره، ابتدا صلوات بر پیامبر و آل او می فرستادند و این صلوات را در نماز و پس از نماز، بسیار تکرار می کردند؛
- شب ها در بستر، زیاد قرآن می خواندند و هر گاه به آیهای مربوط به بهشت یا جهنم می رسیدند، بسیار می گریستند و از خداوند، درخواست بهشت می کردند و از آتش به او پناه می بردند؛
- همه اوقات به ذکر خدا مشغول بودند و بیش از همه از خداوند پروا داشتند.
سيره اجتماعی امام رضا (علیه السلام )

- وقتی نزد مردم می آمدند، خود را برای ایشان مرتب می کردند؛
- هرگز با زبان، کسی را نمی آزردند؛
- هرگز سخن کسی را قطع نمی کردند؛
- هرگز حاجت کسی را که می توانستند، رد نمی کردند؛
- در مقابل دیگران، پای خود را دراز نمی کردند و تکیه نمی دادند؛
- دیده نشد که قهقهه بزنند؛ بلکه خنده ایشان تبسم بود؛
- به معطر کردن خویش به ویژه هنگام حضور در جمع مردم علاقه داشتند؛
- بسیار به دیگران خدمت می کردند و صدقه می دادند و این کار را بیشتر در شب های تاریک انجام می دادند؛
- بسیار متواضع بودند؛
- به میهمان بسیار احترام می گذاشتند.
مقام و شخصیت علمی امام رضا (علیه السلام)

مسلمان آگاهی میداند که علوم اهل بیت از علم بی پایان الهی سرچشمه می گیرد و ایشان تمامی علوم پیامبران مرسل و ملائكة مقرب را دارا هستند و هیچ چیزی نیست که مردم به آن نیازمند باشند و از آنها پنهان بماند.
ولی شرایط خاص هر امام به اقتضای فرصت های هر زمان و دستورالعمل ویژه ای که از طرف خداوند برای آنها صادر شده بود، سبب می شد که بعضی از ایشان مجال بیان دین و اظهار علوم گسترده خود را بیشتر داشته باشند؛ مانند امام علی و امام باقر و امام صادق.
همان طور که گفته شد، شخصیت امام رضا از نظر علمی به گونه ای است که امام صادق، با آنکه رئیس مذهب جعفری هستند، آن حضرت را عالم آل محمد معرفی کرده و آرزوی درک ایشان را داشته اند. در دوران امام رضا سه جریان مهم سبب شد که علم الهی ایشان نمایان شود:
1. فتنه واقفه و شبهاتی که آنها در امامت حضرت رضا مطرح کردند و امام با پاسخ های عمیق خود، مردم را هدایت می کردند؛
۲. هلاکت برامکه در سال چهارم امامت امام رضا که سبب شد یکی از مهم ترین دشمنان اهل بیت به دست هارون از میان برود و به طور نسبی فرصت خوبی برای نشر آثار اهل بیت فراهم کرد؛
٣. مسئله ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) که نگاه ها را متوجه ایشان کرد و مأمون عباسی با تشکیل محافل علمی و مجالس بحث و مناظره سعی در آن داشت تا حضرت را مقابل بزرگان ادیان و علمای مذاهب، عاجز نشان دهد؛ اما از آنجا که خداوند متعال کید و مکر حیله گران را به خودشان بر می گرداند، همین جلسات و محافل مناظره، سبب آشکار شدن عظمت حضرت رضا شد؛ به گونه ای که دانشمندان بزرگ به دانش گسترده ایشان اعتراف کردند.
در برخی از محافلی که مأمون ترتیب داده بود، دانشمندان تمامی ملتها از بزرگان یهود و نصاری و صابئی و زرتشتی و متکلمان جمع شده بودند و جلسه چنان عظیم و سنگین بود که حسن بن محمد نوفلی به وحشت افتاده بود و نصیحت گونه به حضرت گفت: «آنها اهل مغالطه و شبهه هستند، از آنها حذر کنید!»
امام رضا تبسمی کردند و فرمودند: «آیا می ترسی بر من پیروز شوند؟… ای نوفلی، آیا می دانی چه وقت مأمون از این کار پشیمان می شود؟ وقتی استدلال مرا با اهل تورات، به تورات آنها و با اهل انجيل، به انجيل آنها و با اهل زبور، به زبورشان و با صابئین، به زبان عبری خودشان و با اهل هر ابزه، با زبان فارسی آنها و با اهل روم، به زبان رومی و با دیگر سخن داران به لغت خودشان بشنود… آنگاه که من بر همه آنها پیروز شدم و هر گروهی در برابر حجت و دلیل من مغلوب شد و سخن خود را رها و به درستی سخن من اعتراف کرد، مأمون از تشکیل جلسه پشیمان می شود و لاحول ولا قوة إلا بالله العلى العظيم…»
آگاهی امام رضا (علیه السلام ) از زبان های گوناگون

شخصیت علمی امام رضا در مسائل دینی و عقلی و علوم رایج زمان خود خلاصه نمی شد؛ بلکه جلوه هایی از علوم الهی ایشان بر مردم ظاهر شد که نشان از اتصال آن حضرت ام به عالم غیب می داد؛ از جمله:
۱. آشنایی کامل به زبان های گوناگون رایج در آن زمان.
روزی اباصلت هروی به امام رضاعلام گفت: «ای فرزند رسول خدا من از این همه تسلط شما به زبان های گوناگون در شگفتم!» حضرت فرمودند: «ای اباصلت، من حجت خداوند بر خلق او هستم؛ خداوند هرگز حجتی را بر گروهی قرار نمی دهد که زبان آنها را نشناسد. مگر به تو نرسیده است سخن امیرالمؤمنین ام که فرمود: به ما فصل الخطاب داده اند و این جز آگاهی از لغات زبان های گوناگون نیست.»
۲. آشنایی به زبان پرندگان و حیوانات
جلوه های متعددی از آگاهی امام رضا به زبان حیوانات، در تاریخ ثبت شده است که به یک نمونه اشاره می کنیم:
سلیمان بن جعفر می گوید: «با حضرت رضا در باغ بودم که ناگهان گنجشکی نزد حضرت آمد و شروع به سروصدا کرد. حضرت فرمودند: «می دانی چه می گوید؟ عرض کردم: نه؛ خدا و رسول او و فرزند رسول او داناترند. امام این فرمودند: می گوید ماری می خواهد جوجه های او را بخورد. این عصا را بردار و به خانه اش برو و مار را بکش. دنبال گنجشک به خانه اش رفتم و دیدم که ماری در حال حرکت بود؛ آن را کشتم.»
دانش گسترده امام رضا (علیه السلام ) در علوم غیبی

گوشه ای از دریای علوم امام رضا در خبرهای غیبی ایشان جلوه گر شده است که در این مجال به یک نمونه اشاره می شود:
مأمون، بعد از شهادت امام رضا این طور تعریف کرد: «از حضرت، چیزی (دعایی) خواستم تا فرزند کنیز زاهريه من که باردار است و نزد من از همه کنیزان محبوب تر است، سالم بماند؛ چراکه چند بار بچه اش را سقط کرده است. حضرت فرمود: نگران نباش؛ پسری می زاید، شبیه ترین مردم به مادرش و در دست راست و پای چپش انگشتی زیادی دارد.
همان گونه شد که حضرت فرموده بود… .»
همچنین امام رضا بارها درباره شهادت خود به وسیله مأمون و چگونگی آن خبر داده بود که مشروح آن در فصل شهادت ایشان خواهد آمد؛ در این قسمت فقط به دو نمونه اشاره می کنیم: موسی بن عمران گفته است: «همراه علی بن موسی در مسجد مدینه بودم و هارون مشغول سخنرانی بود. حضرت فرمودند: من و او را در یک محل دفن می کنند.» گاه نیز
دو انگشت سبابه و وسطی را به یکدیگر می چسباندند و می فرمودند: «من و هارون مثل این دو خواهیم بود.» راوی می گوید: «معنی سخن حضرت را نفهمیدم تا آنکه ایشان کنار هارون به خاک سپرده شدند!»
فعالیت های فرهنگی امام رضا (علیه السلام )

با مراجعه به آثار ماندگار اهل بیت در می یابیم که بعد از امام علی و امام باقر و امام صادق، بیشترین آثار از امام رضا به ما رسیده است و این، به دلیل شرایط خاص و فرصت مناسبی بود که در زمان ایشان پدید آمد. با وجود تلاش بی نتیجه دشمن برای نشان دادن ضعف علمی و کاستن از محبوبیت امام رضا، دوران امامت و به ویژه دورۂ ولایتعهدی حضرت رضا، فرصتی مناسبی فراهم کرد تا ایشان برای نشر علوم اسلامی و حقایق مکتب اهل بیت اقدام کنند.
از مهم ترین اقدامات فرهنگی امام رضا، نشر عقیده شیعه درباره امام و امامت است؛ زیرا بسیاری از مخالفان، درباره امام از چنان عقاید سطحی برخوردارند که مقام و جایگاه امام را، حتى از انسان های معمولی هم پایین تر می آورند؛ به طوری که هیچ گناهی را مانع امامت یا اطاعت از او نمی دانند. امام رضا به ترویج عقیدۂ اهل بیت در این باره همت گماشتند و در موقعیت های مختلف به نشانه های امام اشاره فرمودند. مهم ترین آن، سخنان مفصل حضرت در اوایل ورود به مرو است که وقتی خبر اختلاف مردم درباره امامت به ایشان رسید، در مسجد جامع این شهر، بیان کردند.
همچنین، انبوه روایات رسیده از امام رضا حکایت از آن دارد که این بزرگوار برای تبیین اهمیت امام از دیدگاه اهل بیت، در معرفی شخصیت والای ائمه اطهار علیهم السلام و بیان فضایل ایشان برای مردم، همواره تلاش کرده اند.
مقابله با غلو و غالیان و مبارزه با فرقه صوفیه از دیگر فعالیت های فرهنگی امام رضا است که توضیح آن در این مجال نمی گنجد.
حدیث سلسلة الذهب

قتی امام رضا (علیه السلام) خواستند از نیشابور حرکت کنند، مردم نیشابور برای بدرقه آمده بودند. عده ای از اصحاب حدیث، افسار ناقه حضرت را گرفتند و بیان داشتند: «پسر رسول خدا! از میان ما میروی و ما را به حدیثی از احادیث جدت، رسول خدا آگاه نمی سازی که از آن بهره مند شویم؟ تو را به حق پدران طاهرینت سوگند، برای ما حدیثی از پدر خویش بیان فرما!»
در روایتی دیگر نقل شده است که ابوزرعه و محمد بن اسلم از حافظان حدیث نبوی به حضرت عرض کردند: «ای بزرگ زاده بزرگان! ای امامزاده امامان! ای نتیجه پاک و پسندیده و ای خلاصه پیامبران! تو را به الله حق پدران پاکیزه و نیاکان بزرگوارت که صورت مبارک خویش را به ما نشان بده و حدیثی از پدرانت برای ما روایت کن تا یادگار شما باشد.»
آنگاه، مرکب حضرت ایستاد و پرده کنار رفت و چشم مسلمانان به جمال مبارک ایشان روشن شد؛ مردم اشک شوق می ریختند. در این حال بودند تا ظهر شد. بزرگان و قاضیان فریاد زدند: «ای مردم، گوش کنید و دل بسپارید و پیامبر را دربارۀ خاندانش آزرده نکنید!»
۲۴ هزار قلم آماده نوشتن بود که امام رضا فرمودند: «شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود: شنیدم از پدرم جعفر بن محمد که فرمود: شنیدم از پدرم محمد بن علی هم که فرمود: شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود: شنیدم از پدرم حسین بن علی که فرمود: شنیدم از پدرم امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب که فرمود: شنیدم از رسول خدا که فرمود: شنیدم از جبرئيل که می فرمود: شنیدم که خداوند عزوجل فرمود: كلمة لا إله إلا الله حصنی من دخل حصنى أمن من عذابی؛ (کلمه لا إله إلا الله برج و باروی من و حصار و قلعه مستحکم من است که هر کس در آن وارد شود، از عذاب من در امان خواهد بود).» مرکب به راه افتاده بود که امام علم سر از کجاوه بیرون آوردند و با صدای بلند فرمودند: «بشروطها وأنا من شروطها؛ البته شرطهایی دارد و من از شرطهای آن هستم!» – همه فهمیدند که ولایت، شرط توحید است.
مرو

امام رضا (علیه السلام)، پس از تحمل چهار ماه سفر، در نیمه اول سال ۲۰۱ ق وارد مرو، مرکز حکومت مأمون شدند. هنگام ورود حضرت به مرو، مردم با شور وشوق فراوان مقدم ایشان را گرامی داشتند؛ به گونه ای که مرو تا آن روز، چنان شادی و هیجانی به خود ندیده بود. انبوه جمعیت با بیرون شهر به استقبال آمده بودند. امام تا پس از عبور از میان صفوف فشرده مردم، در منزلی مستقر شدند که نزدیک قصر حکومتی برای ایشان آماده شده بود.
نماز عید فطر

از حوادث مهم دوران ولایتعهدی امام رضا، حرکت ایشان برای برگزاری نماز عید فطر است.
مأمون اصرار داشت که امام رضا، نماز عید سعید فطر را بخوانند. امام رضا به او فرمودند: «میان ما شرایطی بود که این کار (ولایتعهدی) را پذیرفتم؛ شرط کرده بودم که در کار حکومت دخالت نکنم.»
مأمون گفت: «من فقط می خواستم دل مردم و لشکریان و خدمتگزاران مطمئن شود و از آنچه خداوند شما را به آن برتری داده است، آگاه شوند.»
سپس آن قدر اصرار کرد تا آنکه امام رضا فرمودند: «اگر مرا معاف کنی، نزد من محبوب تر است؛ وگرنه آن گونه می روم که پیامبر خدا و علی بن ابی طالب این برای نماز عید خارج می شدند.»
مأمون گفت: «هر طور دوست دارید، انجام دهید!»
جارچی ها به مردم خبر دادند که فردا، نماز عید فطر را حضرت رضا خواهند خواند.
آفتاب عید که طلوع کرد، کوچه ها و خیابان ها در موج مردم گم شده بود؛ زنها و کودکان روی پشت بام ها نشسته بودند و فرماندهان و رجال دولت هم پشت در خانه امام رضا جمع شده بودند.
هنگام طلوع خورشید، امام رضا غسل عید کردند، عمامه سفیدی گذاشتند و گوشه ای از آن را بر سینه و گوشه ای را میان دو کتف انداختند… و به اطرافیان خود نیز فرمودند: «همان گونه انجام دهید که من انجام دادم.» سپس عصایی به دست گرفتند و با پای برهنه از خانه بیرون آمدند. پا را که در کوچه گذاشتند، سر به آسمان بلند کردند و چهار تکبیر گفتند: «الله أكبر، الله أكبر، الله أكبر، الله أكبر على ما هدانا »
فرماندهان و مردم که بهترین لباس های خود را پوشیده بودند، همین که امام رضا و اطرافیان ایشان را با آن شکل دیدند، از اسب ها پایین آمدند و کفش ها را در آوردند؛ در روایتی آمده است: «برخی به زحمت و با کارد، کفش یا بندهای آن را می بریدند.»
حضرت رضا کنار درب ایستادند و با صدای بلند فرمودند: «الله أكبر على ما هدانا»؛ حاضران هم تکرار کردند. صدای گریه و فریاد جمعیت، مرو را به لرزه در آورده بود! امام رضا حرکت کردند؛ بعد از هر ده قدم می ایستادند و سه تکبیر می گفتند؛ به گونه ای که گویی زمین و آسمان به ایشان پاسخ می دادند. فضل بن سهل، وزیر و فرمانده سپاه، به مأمون گفت: «اگر علی بن موسی با این روش به نماز برود و به مصلا برسد، مردم شیفته او می شوند و فریب خواهند خورد؛ بهتر است از ایشان بخواهی برگردد!» مأمون شخصی را فرستاد و از حضرت خواست که بر گردند. امام رضا (ع) کفش خود را پوشیدند و برگشتند. مصلا در حسرت نمازی از جنس نماز رسول خدا ماند.
شهادت امام رضا ( علیه السلام )

امام رضا، شب قبل از شهادت خود، دنبال هرثمه فرستادند و به او فرمودند: «آنچه می گویم بشنو و حفظ کن: هنگام بازگشت من به سوی خداوند فرا رسیده است و زمان آن است که به جد و پدرانم ملحق شوم. این طغیانگر (مأمون) تصمیم گرفته است که مرا با انگور و انار مسموم کند؛ انگور را با نخ و سوزن مسموم کرده و انار را توسط غلامی که دستش مسموم است برایم دانه می کند. فردا مرا دعوت می کند تا از آن بخورم و حکم و قضا انجام می پذیرد.»
ادامه روایت آمده است که وقتی هرثمه بعد از شهادت امام رضا، سخن حضرت درباره انگور و انار را به مأمون گفت، رنگ مأمون گاهی زرد و گاهی قرمز و گاهی سیاه می شد تا اینکه بیهوش شد و در حال بیهوشی با صدای بلند می گفت: «وای بر مأمون از جانب خدا، وای بر او از پیامبر؛ وای بر او از علی بن ابی طالب، وای بر او از جانب فاطمه زهراء… .» همچنین، هنگامی که به هوش آمد، به هرثمه گفت: «به خدا سوگند هیچ کس در زمین و آسمان، نزد من عزیزتر از رضا نیست؛ به خدا قسم، اگر به من خبر برسد که از آنچه دیدی و شنیدی، چیزی بازگو کرده ای، همان، مرگ تو خواهد بود.» هرثمه قول داد که اگر چیزی را بازگو کند، خون او برای مأمون حلال باشد و مأمون از او در کتمان آن، عهد و پیمان گرفت.
امام رضا به اباصلت فرمودند: «به قبة هارون برو و از چهار طرف آن، مشتی خاک بیاور.» وقتی اباصلت خاک ها را آورد، حضرت خاک پشت را بوییدند و به زمین ریختند و فرمودند: «مأمون می خواهد مرا اینجا دفن کند؛ ولی سنگ سخت بزرگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگ های خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را جدا کنند.» خاکی را بوییدند که مربوط به بالای سر و پایین پا بود و همان سخن را تکرار کردند و در نهایت پس از بوییدن خاک طرف قبله (خاک مقابل هارون)، فرمودند: «اینجا برایم گودالی خواهند کند…. .»
آنگاه فرمودند: «ای اباصلت! فردا من نزد این فاجر می روم؛ اگر با سر برهنه بیرون آمدم، با من سخن بگو که پاسخ می دهم؛ ولی اگر با سر پوشیده بیرون آمدم، با من سخن نگو. اباصلت می گوید: «فردا حضرت لباس های خود را پوشیدند و در محراب به انتظار نشستند تا آنکه غلام مأمون آمد و ایشان را همراه خود برد.
امام حرکت کرد، من نیز رفتم؛ مقابل مأمون سبدی از انگور و دیگر میوه ها بود، در دستش نیز خوشه انگوری بود که مقداری از آن را خورده بود. همین که امام رضا را دید، با شتاب از جا برخاست، حضرت را در آغوش گرفت، میان دو چشم ایشان را بوسید و در جای خود نشاند؛ آن خوشه انگور را به حضرت تعارف کرد و گفت: ای پسر رسول خدا، من تابه حال انگوری بهتر از این ندیده ام. امام فرمودند: انگوری بهتر از این در بهشت هست!
مأمون گفت: بفرما، میل کن! امام (ع) فرمودند: میل ندارم. گفت: نکند به من شک داری؟ حضرت آن خوشه را گرفتند، سه دانه میل کردند، خوشه انگور را بر زمین انداختند و برخاستند.
مأمون بلند شد گفت: کجا می روی؟ امام رضا فرمودند: «آنجا که مرا فرستادی! آنگاه در حالی که سرشان پوشیده بود، بیرون آمدند.»
سم در سلولهای تن امام رضا نفوذ می کرد؛ آن قدر که تا خانه، بارها نشستند و برخاستند. امام عبا به سر کشیده بودند؛ اباصلت فهمید که کار تمام است. این خانه، قتلگاه غربت آقا شده بود و جز اباصلت، کسی نبود که بر او گریه کند.
اما آمد؛ او که باید می آمد….
اباصلت ادامه می دهد: «من با امام سخن نگفتم؛ حضرت وارد خانه شدند و در بستر خوابیدند و دستور دادند که در خانه بسته شود. در را بستم و در حیاط خانه، غمگین مانده بودم.
ناگهان نوجوانی زیبا و مشکین موی دیدم که از همه به حضرت رضا شبیه تر بود. به طرف او رفتم و گفتم: چگونه از در بسته وارد شدید؟؟ فرمودند: همان که در این هنگام، من را از مدینه به اینجا آورد، من را از در بسته وارد خانه کرد.
عرض کردم: شما کیستید؟ فرمودند: ای اباصلت، من حجت خدا بر تو هستم؛ من محمد بن على (امام جواد) هستم. بعد به طرف پدر بزرگوارشان رفتند. همین که حضرت رضا فرزند خود را دیدند از جا برخاستند، او را در آغوش گرفتند، میان دو چشمش را بوسیدند… و سخنانی مخفیانه از اسرار امامت گفتند که نفهمیدم…. آنگاه روح مطهر امام رضا به رضوان پرواز کرد.
حضرت جواد علیه السلام مشغول غسل پدر شدند و فرمودند: “بامن کسانی هستند که کمک کنند”
آنگاه فرمودند: به داخل برو و کفن و حنوط را بیاور. سپس پدر خود امام رضا را کفن کردند و بر او نماز خواندند. بعد فرمودند: “تابوت را بیاور.” عرض کردم: “نزد نجار بروم تا تابوت درست کند؟ فرمودند: به داخل خانه برو؛ آنجا تابوتی هست!” رفتم و تابوتی دیدم که قبل از این ندیده بودم.
امام جواد پدرشان را در تابوت گذاشتند و دو رکعت نماز خواندند…
امام رضا را از تابوت در آوردند و در بستر قرار دادند؛ طوری که گویا هنوز غسل و کفن نشده اند. آنگاه فرمودند: ای اباصلت، برخیز و در را برای مأمون باز کن. در را باز کردم دیدم مأمون است با غلامان. آن ملعون که شهادت امام رضا برایش قطعی شده بود و گریبان چاک داده بود و بر سر می زد، با گریه وارد شد؛ در حالی که می گفت: ای سرور من، دل من را با مصیبت خود به درد آوردی….
به این ترتیب همان طور شد که امام رضا خبر داده بودند.
طلوعی ماندگار

تاریخ شهادت امام رضا براساس مشهورترین روایات، آخر ماه صفر سال ۲۰۳ ق، در سن ۵۵ سالگی ایشان بوده است.
با آمدن امام جواد در میان بهت و حیرت اباصلت، خورشید خورشیدها در دامان امام پس از خود، طلوعی دیگر یافت؛ طلوعی که این خاک را قطعه ای از بهشت کرد و انوار آن، پس از گذشت بیش از ۱۲۳۰ سال، هنوز و تا همیشه جلوه گر است.